سال ۱۳۶۵ بود در یکی از روزهای تیرماه آنسال ساعت ۸ صبح مرا به اورژانس بیمارستان پایگاه چهارم شکاری دزفول احضار کردند.یک مجروح جنگی جوان ۲۴ساله بور و بلوند.
در تمام طول جنگ تقریبا هر روز چنین مجروحینی داشتم شاید در آنروز این چندمین هزار عمل جراحی بود که انجام میدادم ولی موحش ترین آنها همین است که اینک شرح آنرا مینویسم.
جوان مجروح در روی برانکارد در دریایی از خون غوطه میخورد سوراخی در قفسه صدری سمت چپ داشت که بشدت و تحت فشار پانسمان شده بود و تمام مجموعه چسب و پانسمان خیس خون شده بود.
حداقل کار یک چست تیوب ( لوله ای که داخل قفسه صدری گذاشته میشود و سر لوله زیر آب شیشه قرار میگیرد برای ایجاد فشار منفی ) بود که در خطوط جلوی جبهه جنگ Battled field front line برای این بیمار گذاشته بودند ولی این چهارمین شیشه بود که از خون داشت پر میشد این بدان معنی است که دیگر نمیتوان بامید چست تیوب نشست و باز کردن قطعی است .
آنقدر وضع خراب بود که گفتم عکس نمی خواهم اگه قراره این عکس را من ببینم عکس رادیولوژی نمیخوام دیگه وقت اینکارها نیست.
مجروح جنگی را باتاق عمل بردند و با فشار خون ۵ روی تخت اتاق عمل خواباندند و بیهوش کردند.
رفتم دست بشویم…. جراحان برای هر عملی ۵ دقیقه باید دست بشویند با برس و بتادین سپس ۵ دقیقه هم برای بستن ماسگ پوشیدن گان…لباس رسمی اتاق عمل…خشک کردن دستها پوشیدن دستکش و بستن گان توسط پرسنل اتاق عمل.
دکتر متخصص بیهوشی گفت فشار خون ۵ بود داره میرود روی ۴ یک کاری بکن فرصت دست شستن نیست.
تمام کارکنان بیمارستان هم ریخته بودند تو قسمت غیر استریل اتاق عمل که عاقبت کار را ببینند که این برای ما هم خوب نبود.
درهمین پایین رفتن فشار خون است که کلیه ها کم کم از کار میافتد.
صدای دکتر جمدار متخصص بیهوشی دوباره بلند شد یه کاری بکن فرصت دست شستن نیست.
کت وشلوار و پیراهن سفید اونم چه لباسهای تنم بود از میهمانی دیشب.
کت را بکناری انداختم و یک جفت دستکش دستم کرده و با یک ضربه چاقوی جراحی پوست و عضلات پکتورالیس ماژور و پکتورالیس مینور را بریده عضلات بین دنده ای را از هم دور کرده و توراکس را باز کردم که سیل خون چشمانم را تیر و تار کرده.
اکارتور را که دنده ها را از هم دور میکرد بین محل دو دنده فیکس کرده و دسته آنرا میچرخانیدم تا دنده ها از هم دور شوند و فضای کافی برای دیدن وعمل پیدا کنم با تمامی این تلاش ها فضایی باندازه یک لیوان را توانستم فراهم کنم.
.میدان دید تنگ و خونریزی شدید و اینکه در این گیر و دار ریه چپ با هرتنفس بیمار که البته تحت فشار ماشین بیهوشی بود و باد میشد و سد راه و دید و کار ما میشد و دوبار خالی از هوا میشد امان از من بریده بود آنقدر اینکار با سرعت انجام گرفت که در اثر کشش اکارتور صدای شکستن دنده بیمار آمد…مهم نیست باید زنده بماند.
ساکشن بکار افتاد با صدای چندش آور خون داخل توراکس را میمکید تا بشود محل خونریزی را دید.
با از دست دادن چنین حجم عظیمی از خون از دو کیسه خون بسرعت بوی خون میدادن اصلا نمی شد محل خونریزی را پیدا کنم آره احتمالا شریان پولمونری چپ سوراخ یا پاره شده بود.
با دست چپ رفتم تا ناف ریه شست و انگشت شماره ۲را بهم فشرده…. در جراحی انگشتان شماره دارند شریان پولمونری چپ را در کنترل گرفتم اما کجا ؟ ۱۵ سانتیمتر در عمق حوضچه خونریزی با لمس البته نه با دید.
..چه زوری داشت این شریان کجا میتوان با این دید کم و این دریای خون کلامپ را وارد کرد و آنرا بست حالا در این معرکه شریان مامری اینترن هم بهمراه سه شریان های بین دنده ای اینترکستال خونریزی میکردند دست چپ که داشت بیحس می شد.
تکنیسین ها ی جراحی ریه چپ را بکناری گرفته بودند ولی تحت فشار ماشین تنفس مصنوعی باد میشد اگر ریه را بکناری نمی کشیدند همین فضای کوچک وکور را هم نداشتم…در آن لحظه که هردو دستم گیر بود…..چرا انسان بیشتر از دو دست نداره دلم میخواست پرنده بودم و با نوک خود شریان مامری اینترن را میگرفتم و میبستم .
چرا اینطور بود؟
ببینید اگر در جراحی لایه به لایه جلو بروی و وقت کافی داشته باشی عروق خونریزی دهنده را میبندی یا کلامپ میزنی یا با کوتر….میسوزانی ولی در این عمل که با سرعت برق تراکس باز شد چگونه میشه واگر چنین سرعتی نداشتیم بیمار از دست میرفت.
شدت خونریزیها و تشکیل لخته ها ی بزرگ باعث شیفت مدیاستن یکی از خطرناکترین پیش آمدهای ممکن در خونریزیهای یکطرفه قفسه صدری بنام هموتراکس و تنشن نمو تراکس شده بود ..
.قسمت وسطی سینه Mediastinum جایی که قلب و پریکارد و عروق بزرگ خونی در آن قرار دارد جایی ترسناک برای جراحان…شیفت بطرف راست شده بود که اگر این شیفت و انحراف اصلاح نمی شد ورید اجوف تحتانی و ورید اجوف فوقانی … وناکاوا اینفریور و وناکاوا سوپریور..که جدار نازکی دارند خم و بسته میشد و دیگر خون از تنه و از سر بقلب بر نمیگشت دست چپم که بیحس شده بود و عنقریب رها میشد.
از تکنیسین جراحی که روبروی من بود، خواستم رایت انگل … نوعی کلامپ جراحی با زاویه ۹۰ درجه میباشد را داخل کرده و چشم بسته تا محل انگشتان دستم در عمق ببرد صرفا با لمس نه با دید باز. از بس خون تو دست و کارمان بود و ساکشن ( دستگاهی که خون و ترشحات را مثل اژدها میبلعد و بدور میریزد ) کفاف کار را نمی داد معلومه دیگه همه کارها با حدس و گمان و لمس صورت میگرفت.
..تلاش بی حاصلی بود… شریان مامری اینترن را که با دست روش فشار میآوردم رها کرده مثل کسی که دیگه ناچار است از ارتفایی بپرد و با رایت انگل عمق ناف ریه را نشانه کرده با لمس کنار انگشتان خود را یکدندانه بستم ظاهرا کار درست شد و خونریزی شریانی متوقف شد آمدم دست خسته و بیحس خودم را بالا بیاورم دیدم دادو بیداد لبه دستکش هم با کلامپ گرفته شده بود.
فکری مثل برق از ذهنم گذشت دست منکه در کلامپ در گیر نیست بلکه دستکش گیر است خوب میتونم دستم را از دستکش بیرون بیاورم و دستکش دیگری بپوشم و سپس یک ضد حال دردناک …. تو قبل از شروع عمل دست نشستی … حالا با این دستهای ناشسته می خوای تعویض دستکش بکنی اونهم داخل قفسه صدری دوتا دستت هم که کاملا آزاد است. مگه اینکه از دست سوم و چهارمت استفاده کنی.عجب.
پشتم تیر کشید طی سالها بتجربه دریافته بودم که هرگاه در یک عمل جراحی دست عزراییل را می پیچانم و او را نا امید پس می فرستم در چنان مشگلاتی در گیر که بمرگ بیمار رضایت میدهم. کاری نمیشه کرد پسره محکوم بمرگه.
فرشته مرگ دور سر ما در پرواز بود.
میخواستند پسره را بهر قیمتی هست ببرند.
دو تکنیسین و متخصص بیهوشی فقط خطرات را بمن یاد آوری میکردند فشار خون پایین رفت نبض تند شد و …
اگه کلامپو بردارم کجا میتونم در این خونریزی دوباره اونو سر جای مناسبش قرار دهم؟ چه کسی در کره زمین میتونه این کلامپ را بردارد که دوباره ستونهای خونریزی با شدت بسقف اتاق عمل و داخل چشم و پیشانی خودم یا به چراغ سقفی اتاق عمل نپاشد و دوباره آنرا سر جای خودش قرار دهد؟
خوب لازمه اینکار تکرار آن بود، آیا موفق میشوم؟ یکبار دیگر این عملیات تکرار شد بجای بیمار جان خودم داشت در میآمد.اینبار گرفتن شریان درست بود و کامل دست چپ و دستکش آزاد شد در این فاصله تکنیسین های جراحی شریان مامری اینترن را که بیداد میکردو بسر و صورت همه خون میپاشید گرفته و بستند.
.نفسی راحت کشیدم با تمامی این اقدامات مجددا تراکس ( قفسه صدری ) پر از خون شد و ساکشن آنها را تخلیه میکرد اگر وضع بهمین منوال ادامه پیدا کنه مشگلات انعقادی خون پیش میآید و دیگر خونریزی ها بند نمی آمد در واقع خون خوب و تازه خود بیمار حاوی پلاکت داشت هدر می رفت و ساکشن آنرا میبلعید و بدور می ریخت در عوض اگرچه بیمار خون می گرفت ولی خون بانک خون کم خاصیت که این خوب نبود..
نحوه خونریزی با قبل تفاوت پیدا کرده بود، حالا توراکس بطرز موزیانه خونریزی وریدی میکرد ….نکنه ورید پولموناری که همواره با شریان پولموناری در یک غلاف هستند مورد اصابت ترکش واقع شده و آسیب دیده… یا این خونریزی از ورید ازیگوس است منکه ازیگوس را نمی بینم.
دوباره تخلیه خونها.
دست چپ بیحس ازکارافتاده بعمق توراکس برده…بله ورید پولموناری چپ سوراخ و پاره بود…گرفتم خونریزی تمام شد اما حالا عروق بین دنده ای حرامزاده…اینترکوستالها خونریزی میکردند از آنجهت لفظ حرامزادگی را در مورد این شریان ها بکار بردم که تنها شریان هایی که در بدن از دو طرف خون میگیرد اینها هستند هم از شریان آئورت در پشت و هم از شریان مامری اینترن در جلوی سینه باین ترتیب وقتی قطع شوند از دو سر خونریزی میکنند.
لازمست بخوانندگان این مطلب را یادآوری کنم که شریان ها دربدن انسان وقتی قطع شوند دیگر نمی توان آنها را در محل قطع پیدا کرده کار باین راحتی نیست بلکه شریان ها بعد از قطع شدن همانند کش میماند و هر یک سر دیستال و پروگزیمالش میروند در عمق نسوج و موزیانه خونریزی میکنند.
نکته دیگر شریان و ورید های نسبتا بزرگ اگر بعضوی بروند اگر قطع یا پاره شوند نمی توان آنها را بست زیرا آن عضو دوچار بیخونی میگردد بلکه باید آنرا ترمیم کرد در مورد شریان و ورید پولموناری باید ترمیم کرد یعنی وصله پینه.
دکتر تابش دکتر هدایتی و تکنیسینهای جراحی و بیهوشی
در حین شروع ترمیم که یکدستم گرفتار کار و دست دیگرم با سوزنگیر سوزن نخ را گرفته بودم وآن را هدایت میکردم که عروق پاره را ترمیم کنم و دو تکنیسین جراحی که نخها را کنترل و سر گره ها را میچیدند و محل عمل را خشک میکردند و ساکشن میکردند و غیره در این میدان کارزار تنگ و کور مشغول فعالیت بودیم.
دکتر جمدار متخصص بیهوشی در یک لحظه با شجاعت تمام لوله اندوتراکیال بیمار را خارج و بجای آن با کمک لارنگوسکوب( وسیله دید و هدایت لوله ) لوله ای گذاشت که مستقیم به برونش راست میرفت لوله اندوترکیال همان لوله حیاتی است که اکسیژن و گازهای بیهوش کننده را بریه میرساند با اینکار اکسیژن گیری بیمار کاملا بعهده ریه راست که سالم بود، واگذار گردید ریه چپ دیگر رویهم خوابید و با اینکار میدان دید خوبی برای ترمیم عروق فراهم کرد.
۲ تا ۳ ساعتی ترمیم عروق طول کشید داشتم از خستگی میمردم ناگهان چشمم بدگمه های سردست پیراهن سفیدم که تا آرنج غرق خون داشت داخل توراکس کار میکرد افتاد آه من دارم با کت و شلوار و یک جفت دستکش این عمل مهیب را انجام میدادم وای بر من اصلا حواصم نبود … اگر اعمال جراحی قفسه صدری با نهایت پاکیزگی انجام نگیرد پیوتوراکس …چرک در توراکس بعدا بیمار را خواهد کشت.
عمل عالی و موفقیت آمیزی بود کلامپ ها رو برداشتم خون از مسیر طبیعی خود عبور میکرد و نبض آنرا می دیدم لوله چست تیوب را گذاشته داخل توراکس را خوب شستم اکارتور را برداشته و جدار را بهم دوختم.
اما اگرچه این عمل قرین موفقیت بود و فشار خون بیمار کاملا اصلاح گردید ولی من احساس خجالت میکردم .
.. توراکوتومی و اعمال جراحی قفسه صدری از جمله اعمال جراحی بزرگ بحساب میآید و در چنین اعمال جراحی بزرگ جراحان باید مجهز و بسیار محتاط برعایت پاکیزگی باشند و نه با کت و شلوار و پیراهن سفید میهمانی دیشب و یکجفت دستکش البته لباسهای من حتی شلوار بکلی از بین رفت ولی شرمندگی برمن ماند.
اگر بحرف متخصص بیهوشی گوش نمیکردم امروز این جوان از دست رفته بود و حال که ثانیه ها را صرفه جویی کرده بودیم نجات پیدا کرد . ولی هرگز خودم را نمی بخشم و هرچه سرم رابلند میکردم می دیدم پرسنل اتاق عمل با نگاهی محبت بار و لبخند بمن مینگریستند و از اینهمه مهارت و سرعت کار و حالا چه بگویم شجاعت و بیباکی و قدرت بدنی فوقالعاده که اکثرا مرا بولدوزر میخواندند.
از طرفی دارم بخودم میگویم که آدم هرگز نباید با طناب کس دیگری ته چاه بره دکتر صحت.
آنچه برای من دراین ماجرا ترسناک بود این بود که همه دیده بودند که با کت و شلوار جراحی سهمگینی را دارم انجام میدادم و اگر راه استاندارد هر جراح نامی دنیا را میرفتم که بعد از دست شستن و لباسهای اتاق عمل و ماسک وگان تنها کاری که میماند دیگر جراحی نبود بلکه نوشتن جواز فوت آن جوان بود بله در آنصورت من قوانین اتاق عمل را رعایت کرده بودم ولی سردخانه جایگاه آن جوان بود پس خواننده این سرگذشت باید بمن حق بدهد که شرایط حاد در آن لحظه باعث شد کاری غیر استاندارد انجام گردد و البته شفای او با من نبود بلکه شفا در دست توانای پروردگارش بود و لابد همن خالق بود که گفت … ناصر… عکس نمی خواهد دست لازم نیست بشوی .. فقط باز کن زود زود بقیه اش با ما …. منم اینکار را انجام دادم.
از لحظه ای که کار با موفقیت پایان یافت تا دو شب کابوس پیوتوراکس … چرک کردن ریه …ابتلا به عفونت ریه … آرامم نمی گذاشت فکر کنید آدم اینهمه زحمت بکشد و بعد دوچار بیخوابی استرس و البته اضطراب هم بشه.
علامت پیوتوراکس چی یه؟ آهان تب لرز و تنگی نفس و ظهور چرک سبز یا زرد در داخل توراکس و شیشه چست تیوب .
شکر و سپاسگزار که تا حالا نداشته روز دوم گفت گرسنه است که دستور غذایی دادم ۶روز در تحت مراقبت شدید در آی سی یو نه تب نه لرز نه چرک اول عکس گرفتم عالی بود پسر عالی…. لوله چست تیوب برداشته شد بخیه ها نیز بعد از چند روز خارج و به اضفهان بیمارستان کاشانی و نزد استادم آقای دکتر صحت اعزام و مرخص شد.
در آنزمان من سرگرد نیروی هوایی بودم و با خلبانان همدوره دوست … اینکار را بمثابه آن می دیدم که خلبان هواپیمای شکاری با یک دست لباس معمولی هواپیما را هدایت و بجنگ دشمن برود و باو بگویند فرصت نیست پرواز کن معطل نشو برو.
بلند مرتبه است پروردگاری که هر کس را با مهارت خاصی بکاری گمارده است.
این سرگذشت را به تمام دانشجویان پزشکی دنیا انترنها و آسیستانهای جراحی و نرسینگ اتاق عمل و جراحان نسل آینده که یقیننا دستگاها و تجهیزات پیشرفته تری در دوران خود دارند تقدیم میکنم.
دکتر ناصر تابش ۱۳۹۳ ونکوور بریتیش کلمبیا کانادا
بعد از چاپ این مقاله در محافل پزشکی و فیس بوک جراحان آکادمیک دانشگاهی کامنت گذاشتند برای جراحان نظامی
۱- اولین اشتباه تابش مخالفت با گرفتن عکس رادیولوژی بوده اگر این عکس گرفته میشد بآسانی شیفت مدیاستن و تنشن پنمو تراکس قابل تشخیص میبود.
۲- در جراحی جایی را که نمی بینی نباید کلامپ بزنی و اگر کشش ساکشن کافی نبود از دو دستگاه ساکشن استفاده میکرده.
۳- نباید با کت و شلوار چنین عمل جراحی را انجام میداده.
۴- در زمان جنگ ما روزی ده تا چست تیوب در اورژانس میگذاشتیم پیرهم نشدیم.
۵- صرف نظراز نکات فنی جراحی که ریزترین آن ذکر شده این خود شاهکار نویسندگی است که اگر خودش نوشته باشد.
۶- در بیمارستانهای نظامی درجات روش و راه اعمال جراحی را پی ریزی میکند نه دانش.
در جواب باید بگویم
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
جواب اولا وقتی پزشکان اورژانس میگویند فشار خون از ۵ دارد میرود روی ۴ چطور میتوان از بیماریکه در شوک هیپو ولمیک است و چهار دست و پا خون و مایع کریستالویید میگیرد نشسته بوکی گذاشت پشتش وعکس گرفت؟ بیماریکه در شوک هیپوولمیک است x-ray چه حاصل؟
دوما ابتدا محل خونریزی با دست لمس شد بعد کلامپ زده شد.
سوم دکتر جمدار متخصص بیهوشی رییس بیمارستان بود ومن معاون او در این میان بالاخره کمی هم اطاعت لازم بود که بدون دست شستن و لباس رسمی اتاق عمل و بدستور ایشان کار شروع شد.
۴- بیمار خودش چست تیوب داشت این همکاران گرامی گذاشتن چست تیوب را با باز کردن قفسه صدری توراکوتومی اشتباه گرفته.
۵- این شرح خاطره را خودم شخصا بقتم تحریر در آوردم و کسی برایم ننوشته.
در واقع تیم جراحی با ۳ پدیده مرگبار داشتند مبارزه میکردند ۱–- شوک هیپو ولمیک ۲- شیفت مدیاستن ۳- تنشن پنموتراکس که هر یک بتنهایی کشنده بودند.
قسمتی از کامنت های فیس بوک.
Davood Abrishami
خدا قوت دکتر…
۱۳ November 2014 at 00:38 · Unlike · ۱
Ahmad Mohammadzadeh
دکتر تابش عزیز شما افتخار جامعهی پزشکی و عزیز مردم هستید. هیچ اانسان با شرافتی تلاشها و مجاهدتهای شما را در دوران جنگ و قبل و بعد از آن را فراموش نخواهد کرد. دستتان را میبوسم.
۱۳ November 2014 at 01:03 · Unlike · ۲
Mehrdad Mrzd
درود خدا بر شما ای مرد بزرگ و نازنین، عمو ناصر من به شما افتخار می کنم.
۱۳ November 2014 at 04:11 · Unlike · ۱
Azim Rezaee
دکتر عزیز یادمه حدود پنجاه سال پیش که با شما آشنا شدم همواره صحبت از این میکردی که من باید دکتر شوم تا از راه بتوانم به هموطنان عزیزم خدمت کنم الحق که با پشتکار و تحمل سختیهای زیاد موفق شدی وچه دکتر فداکار دانا وشجاعی شدی فکر میکنم در جنگ تحمیلی رکورد دار تعداد عمل جراحی بودی و از این راه چه خدمات گرانبهایی به کشورمان کرده اید و هنوز هم ادامه میدهید.
۱۳ November 2014 at 06:55 · Unlike · ۳
Nazanin Sartipzadeh
Dr. Tabesh aziz shoma Eftekhar jameye pezeshki va mardom hastid. Dorod bar shoma marde bozorg va nazanin
۱۳ November 2014 at 13:54 · Unlike · ۱
Neda Farbod
Neda Farbod Dr.Tabesh ; shoma Binaziiiiiiriiiiin :-* :-*
Hamishe Salamato paydar bashiiiiin :-*
۱۳ November 2014 at 21:05 · Unlike · ۱
Mhr Mhd
Mhr Mhd Doctor Nasser Tabesh behetun eftekhar mikonam
۱۳ November 2014 at 21:36 · Unlike · ۱
Nasser Tabesh
از همه دوستان و آنهایی که لطف کردند و شرح تنها یک عمل جراحی مرا خواندند و تشویق کردند تشکر اما اگر ناشکری نباشد آیا منکه هزاران هزار بیماران و مجروحین جنگ را عمل کردم آیا مستحق این بودم که فرزند ۱۸ ساله ام را خداوند از من بعنوان قربانی بگیرد ؟
۱۳ November 2014 at 22:10 · Like · ۵
Shokouh Hashemi Nejad
Shokouh Hashemi Nejad AHSANT BE SHOMA MAN FADAKARIHAY SHOMA RO FARAMOSH NEMIKONAM
۱۴ November 2014 at 12:01 · Unlike · ۱
Saeed Baba’Ali
دوستت داریم دکتر. مقرب درگاهش بودی و هستی که جام بلا بیشترت داده اند.روح فرزندت در آرامش ابدی باشد و صبر همراه شما.
۲۰ November 2014 at 14:30 · Unlike · ۲
Nasser Tabesh
سعید جون : جام بلا آری ….. کمر کوه های بلند را درکار شغلی که بمن واگذاری شده بود بریدم یاد باد آنزمانهای دور.
۲۶ November 2014 at 00:04 · Like
Glesie Soreno Carupo
Glesie Soreno Carupo Keep up your good work, God bless
۲۶ November 2014 at 00:50 · Unlike · ۲
Nasser Rahimi
۲۶ November 2014 at 09:01 · Unlike · ۱
Nasser Rahimi
خدا به شما پزشکان ایثارگر و با ایمان و خانواده محترم و بزرگوارتان سلامتی و شادی با اجر اخروی اعطا نماید ” امین “افتخار های ایران حافظان جان انسانها در ۳۶۵ روز سال ۲۴ ساعته ON CALL خدا قوت اقای دکتر کارهای زیاد خیرین روز هایشان را کوتاه و عمرشان را دراز و عاقبتشان را بخیر و سلامت …
۲۶ November 2014 at 09:01 · Unlike · ۱
Nasser Tabesh
تشکر از جناب ناصر رحیمی عزیز پایدار باشید.
۲۷ November 2014 at 01:38 · Like
Sajjad Abbaspour
باز خدارو شکر سرو حال هستیت.و سایتون بالا سره بچه هاتون هست.
۲۸ November 2014 at 15:30 · Unlike · ۲
Ziba Ardalan
من دست پزشکان فداکار و خداشناسی مثل شمارا میبوسم وبهتان افتخار می کنم.خداوند به شها وخانواده ی شریفتان عمر طولانی و با عزت عنایت فرمایند..انشاالله
۱ December 2014 at 20:24 · Unlike · ۱
سیاوش علیپور
خیلی بزرگوارید. همیشه سلامت وسربلندباشید.
۱۶ June at 01:06 · Unlike · ۱
Majid Norouzi
بسیارهیجان اور بود، هرچند قسمتهای تخصصی و پزشکی انرا متوجه نشدم اما تا حدودی با سختی و استرس بالای این عمل اشنا شدم،
۱۶ June at 13:03 · Unlike · ۱
Fariba Riyahi
درود بر شما
۱۶ June at 13:27 · Unlike · ۱
Mostafa Roustaie
آفرین . لذت بردم . خدا حفظت کنه .
۱۶ June at 18:52 · Unlike · ۲
Hamid Reza Kakaee
دکتر خیلی دوستتون داریم شما مایه افتخار ایران زمین هستید امیدوارم که شما نمونه ای باشید برای پزشکان جوان آین مملکت
۱۶ June at 22:41 · Unlike · ۱
صدرا آقامیری
درود بر تمام افراد با شرف این مملکت.خداوند شما را برای این مردم شریف و نجیب حفظ کنه.
۱۷ June at 04:20 · Unlike · ۲
Sousan Hoseyni Nia
درود به شرفتون دکتر تابش عزیز
خوشحالم که افتخار شاگردی وهمکاری باشمارو داشتم .
برای شما آرزوی شادی وسلامتی دارم .
۱۷ June at 10:19 · Unlike · ۱
Mostafa Roustaie
دکتر بسیار عزیز .
در دنیا خیلی اتفاقها می افتن که ما نه علتشون رو میدونیم و نه منبع اونا رو میشناسیم . هرکسی برای خود حدسی زده !
بنا بر این نباد موضوعات رو بهم وصل کرد . هر چیز بجای خود نیکوست . …
۱۷ June at 10:26 · Unlike · ۴
Jamshid Aram
Jamshid Aram · Friends with Jalal Aram and 10 others
درود بر شما و شرفتان
۱۷ June at 12:26 · Unlike · ۲
Behdad Bosak
هر چند از آناتومی اطلاعات زیادی ندارم ولی نثر و قلم شیوای حضرتعالی همانند یک فیلم سینمایی، این جراحی فوق العاده سخت و پیچیده رو که با مهارت مثال زنی شما با موفقیت انجام شد، به تصویر کشید. اگر خلبانهای آس شکاری رو تاپ گان خطاب می کنن ما هم شما جراح آس نیروی هوایی رو تاپ هند (پنجه طلایی) خطاب میکنیم. درود به شرف و غیرت بی مثالتون.
۱۷ June at 14:19 · Unlike · ۳
Khosro Shiri
سلام دکتر دست مریزاد خدا به شما عمر باعزت ورحمت کند جوانتان را این هم تقدیریست توکل برخودش چاره ساز است
۱۷ June at 18:26 · Unlike · ۲
Farzad Ashtari
زنده باد قهرمان
۱۸ June at 00:38 · Unlike · ۱
Sorour Abdollahi
Sorour Abdollahi · Friends with Ri Ta Ta and 4 others
واقعا مثل یه فیلم وحشتناک بود قلبم ازدهنم دراومد تا به ته قصه برسم و بفهمم بیمار نجات پیداکرده،برای من همین چندثانیه هم غیرقابل تحمل بود خدابه داد شما برسه واقعا!
۱۸ June at 05:59 · Unlike · ۱
Uniq Esmaili
شما یک اسطوره اید جناب آقای دکتر تابش عزیز و بزرگوار. روح فرزند مرحومتان شاد و قرین رحمت ایزدی باد که در تمام کارهایش حکمت است. خوشبتخانه جامعه پزشکی امروزه اخلاقیات را الگوی خود قرار داده است ولی امیدوارم شرح این فداکاریهای شما را ، اندک پزشک نماهایی که متاسفانه اخلاق پزشکی را رعایت نمیکنند، بخوانند و رفتار شما را الگوی خود قرار دهند.
۱۸ June at 06:46 · Unlike · ۱
Behdad Bosak
استاد تابش عزیز Nasser Tabesh
هرکه در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند…See more
۱۸ June at 07:39 · Unlike · ۱
Nasser Tabesh
مجددا از همه دوستان عزیز فیس بوک و دوستان قدیمی و جناب روستایی گرانمایه تشکر و سپاسگزاری میکنم.
۲۰ June at 23:08 · Edited · Like
Morteza Khorsand
درود بر شما آقاى دکتر
۱۸ June at 23:59 · Unlike · ۱
Mehrdad Mrzd
عمو ناصر عزیز به نظر بنده، حتمن خاطراتی از این دست را در کتابچه ای کوچک گرداوری کنید، کتابچه ای که ماجرای آغازینش شرح همین عمل خارق العاده باشد…
۱۹ June at 00:17 · Unlike · ۱
Zoly Babaei
انشاالله تا صد سال دیگه زنده باشی ?
۱۹ June at 03:13 · Unlike · ۱
Parviz Aram
دکتر تابش عزیز پایدار باشید درودبر شما یاد پایگاه دزفول با تمام سختی هاش بخیر
۷ July at 16:57 · Unlike · ۱
Jamshid Hosseini
دکتر عزیز همیشه دوستت داشته و دارم و ارادتی خاص خدمتت دارم،،،یاد یاران بخیر…
۶ hrs · Unlike · ۱
Nasser Tabesh…